تجسم سناریوهای شکست

بندورا (1993) این را مطرح کرده است که افرادی که احساس خودکارآمدی کم تری دارند، بیش تر سناریوهای شکست را تجسم می کنند و به حالت های مختلفی که ممکن است کارشان شکست بخورد فکر می کنند، این موضوع در زندگی شخصی من وجود داشته. بسیاری از اوقات سناریوهای مختلفی از شکست را تجسم می کردم. با اینکه بسیاری از آن سناریوها اتفاق نیفتاده، همیشه این کار حال من را بد کرده. این نوشته را ایجاد کردم تا این موضوع یادم بماند. انشاء الله در سر فرصت قصد دارم مطلبی راجع به خودکارآمدی و سناریوهای شکست درج کنم. در این مدت می توانید مقاله زیر را بخوانید (من هم احتمالا می خوانم)

کمی به شکست فکر کنیم!

در نگاه اول خیلی ساده به نظر می رسد. ممکن است برخی بگویند “به شکست فکر نکن” اما به این سادگی نیست. مشکلی که هست این است که همه ما در زندگی با شکست مواجه می شویم و همه ما شکست های گذشته زندگی مان را احتمالا بعضی اوقات به یاد می آوریم. به نظر می رسد شاید آن چیزی که مهم تر از فکر کردن یا نکردن به شکست باشد، معنی باشد که شکست برای ما دارد. یعنی اینکه بعد از مواجه شدن با آن چگونه در مورد آن شکست فکر می کنیم و در مورد خودمان و در مورد آینده و غیره. احتمالا اگر شکست بعضی معنی های خاص را برای ما داشته باشد، بیش تر به اینکه ممکن است دوباره اتفاق بیفتد فکر می کنیم و همین می شود تجسم سناریوهای شکست.

کنفرانس شکست

متوجه شدم ایده جالبی مطرح شده و آن اینکه بعضی از افراد موفق از داستان های شکست هایشان بگویند. کنفرانسی با این مضمون بهمن سال 94 در اصفهان برگزار شده می توانید. صفحه وب آن را در اینجا ببینید:thefailcon.ir

این صفحه تکمیل می شود چون من هنوز به این مسأله فکر می کنم. به این صفحه بعدا هم سر بزنید!

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *